ارغوان!

ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
 آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز ؟ 


من در این گوشه که از دنیا بیرون است
 آفتابی به سرم نیست
 از بهاران خبرم نیست
آنچه می بینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
 که چو بر می کشم از سینه نفس
نفسم را بر می گرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می ماند 
 

 کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانی ست
نفسم می گیرد
 که هوا هم اینجا زندانی ست
 هر چه با من اینجاست
 رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
باد رنگینی در خاطرمن
گریه می انگیزد  


ارغوانم آنجاست
 ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می گرید
چون دل من که چنین خون ‌آلود
هر دم از دیده فرو می ریزد 
 

ارغوان
 این چه راز ی است که هر بار بهار
با عزای دل ما می اید ؟
 که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
 وین چنین بر جگر سوختگان
 داغ بر داغ می افزاید ؟
 

ارغوان پنجه خونین زمین
دامن صبح بگیر
 وز سواران خرامنده خورشید بپرس
 کی بر این درد غم می گذرند ؟
 

 ارغوان خوشه خون
 بامدادان کهکبوترها
 بر لب پنجره باز سحر غلغله می آغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
 به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند
 

ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
 بر زبان داشته باش
 تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من  

 

(هوشنگ ابتهاج) 

 

روزهای سختی رو می گذرونم! خیلی دشوار و سخت! اینجا تنها جاییه که می تونم راحت بنویسم و درد دل کنم ... خیلی زود از روزهای سخت خونه اینجا خواهم نوشت. توی این خونه از خونه ی دیگری خواهم نوشت که در آن از عشق گفتن را قدغن کرده اند!

نظرات 7 + ارسال نظر
شهره یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:05 ق.ظ

ارغوان گلم بیصبرانه منتظر درددلهات هستم عزیزم . من که خیلی برات نگرانم . میتونم تصور کنم که روزهای خوبی رو نمیگذرونی ولی باید جنگید و متاسفانه باید ساخت و سوخت . من مثل همیشه برات بهترین آرزوها رو دارم و امیددارم که روزی در سرزمین مادریمون دوباره عشق معنایی پیدا کنه . میبوسمت نازنین . سبز باشی .

عرشیا عشقی یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 03:49 ق.ظ http://arshia-eshghi.blogfa.com

سلام
امیدوارم شاد و سلامت باشید دوستان
جالب بود برام دوباره خوندنِ این شعر
زمانی از ابتدا تا انتهایش را حفظ بودم و حالا ...
با شعری که لحظاتی پیش سرودم به روزم
نامش هست:"بارون که می گیره" خوشحال می شم اگه بخونینش
راستی! تصور می کنم این شعر ه ا سایه تاثیر بیشتری روی کسی که نامش ارغوان هست داشته باشه
پنداری که داره با شما حرف می زنه
پر حرفی نکنم
منتظر دیدن نظرتون هستم
وقت خوش

روشنک یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:49 ق.ظ http://azeshgh.blogsky.com

بیا برویم!
ستاره ها منتظرند!
دیگر جایی برای ماندن و خواندن نمانده است!
اصلا رویاهامان درخطرند!
بیا برویم!
آنسوی خواب سفر
پشت لحظه های سرخ خطر
ترانه ها آبی ترند
و شهاب های رنگی احساس
بی وقفه در چشمان تو در سفرند
بیا برویم!
رویاهامان در خطرند!(حسن علیشیری)
ارغوانی ترین گل روی زمین گاهی باید برای از عشق گفتن صبر کرد و تحمل..گاهی باید دریچه های قلب عاشق را بسته نگاه داشت تا عظمت اش دیدگان را کور نکند...
اندکی صبر بهترینم سحر نزدیک است!

عرشیا عشقی سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 06:16 ب.ظ http://arshia-eshghi.blogfa.com

سلام
بر خلاف همیشه که هفته ای یک بار نهایتا به روز می کردم
ناپرهیزی کردم و دوباره به روزم
راستی! بابت حضور گرمتون تشکر دوستان
نظراتتون بهم دلگرمی می ده
شاد و باشید و پایدار
وقت خوش

محسن شیرالی چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:53 ق.ظ http://www.mohsen1984.blogfa.com

یادش بخیر...
سرم درد می کرد برای درد!
و ارغوان یادآور اون روزهاست....
.................
با ؛تهمت؛ به روزم..امیدوارم بیاین...
سلام

فراز چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 03:08 ب.ظ http://www.hedayatrad.blogfa.com

ارغوان جانم در تمام تاریخ مشکوک این دنیا خواسته اند مهر بر زبان عاشقان زنند اما مگر توانستهاند ارغوان خواهر نادهده ام بر خیز و اشک هایت را پا ک کن.

فراز(سروش) چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:12 ق.ظ http://www.hedayatrad.blogfa.com

سلام خواهر نادیده من نمی یای سر بزنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد