خاله بازی

خسته و کوفته از ترافیک گریزناپذیر و اتوبان تمام نشدنی ، روی مبل لم داده بودم و بعد از مدتها کتاب می خواندم: "خاله بازی" از "بلقیس سلیمانی". فکر می کنم دو سالی می شود که کتاب "بازی آخر بانو" اش را خوانده بودم. برای من که علاقه زیادی به نوشته هایی از زبان راوی یا همان خاطره نویسی دارم، نثر "بلقیس سلیمانی" گیرایی لازم رادارد. امیدوار بودم مثل کتاب اول عجولانه تمام نشود که شد. با کلیت ماجرا مخالف ام اما در کل داستان ساده و سرراستی داشت و فاقد پیچیدگی های خاص که درگیرت کند و گاهی تا حد داستان های عشقی و رمان های صرفا دبیرستانی و تجاری تنزل می کرد. هرچند به شدت سعی شده بود که با گریزهایی کوتاه به مسائل سیاسی دهه 60 و فضای دانشگاهها و نوع تفکرات آن زمان از این جو فاصله بگیرد ، اما شخصیت مردهای قصه باز هم در غبار بود، مثل فیلم های میلانی ، و زن ها زجرکشیده و تا حدی آشنا.

با وجود اینکه "لیلا" ی "مهرجویی" یکی از کارهای ماندگار سینمای ماست ، هرگز داستان اش را دوست نداشتم. به عنوان یک زن ، احمقانه ترین کار را صادر کردن مجوز ازدواج برای همسرم به دلیل ناتوانی در زاد و ولد می دانم و درک نمی کنم که این موضوع احمقانه ، به ویژه در جامعه کنونی و دنیای امروز، چرا هنوز دستمایه نوشته ها و داستان های ماست- شاید باید از دید یک مرد نگاه کنم و پی ببرم که چندان هم احمقانه نیست: اینکه نسل شان باید تداوم داشته باشد ، با عشق یا بی عشق! -  و شاید برای همین "خاله بازی" مجذوب ام نکرد. ناهید قصه حتی از لیلای مهرجویی هم بهتر و رام تر بود و این برای یک دخترک روستایی که در زندگی شهری متحول شده قابل درک نیست. حدس می زنم که نویسنده می خواسته با پرداختی سریع علیه یک جور روشنفکری سطحی در جامعه اظهار نظر کند و اینکه روشنفکران این جامعه هر جا به نفعشان باشد عامی می‌شوند، که در این صورت تا حدی موفق بوده .اما شخصیت‌های رمان روشنفکر واقعی نیستند،حمیرا به ظاهر زن روشنفکری است ولی در واقع خاله زنک است و حضورش باعث تشنج و اظطراب.مرد قصه یک مبارز است و دانشجوی روشنفکر دهه 60 و با وجود اطلاع از ناباوری زن ، مجنون وار به دنبال لیلی اش می رود و این فاجعه را می پذیرد و یکباره به همین بهانه تصمیم می‌گیرد دوباره زن بگیرد، و این وسط معلوم نیست ناهیدکه این همه محبت می‌کند آیا به خاطر عشق به مرد است یا چیز دیگری؟!!!

****

گاهی فکر می کنم که تولد یک موجود زنده و اضافه کردنش به این برهوت بی قانون ارزش نابودی یک عشق رادارد؟ جمله های معروف " مگر خودمان چه ...خوردیم ؟ یا چه گلی به سر والدینمان زدیم؟ " همیشه طنین اندازند و بی مصرف...

****

زوج عاشقی را می شناسم که بعد از حدود 9 سال دویدن و هجران به وصال رسیدند و بعد از دو فرزند مرد قصه با کمال میل خودش را مقطوع النسل کرد و مایه افتخار خانواده و فخر فروشی همسرش شد که بار این مشقت را خود بر دوش کشید نه لیلی اش! همیشه اما به دیده شک به او نگاه می کردم. باور پذیرش این عمل برای یک مرد آنهم از نوع ایرانی اش اندکی سقیل بود. حال بعد از 15 سال زندگی و حدود 5 سال بعد از مقطوع النسل شدنش کاشف به عمل آمدیم که اینکار آزادی اش را تضمین کرده بود و راحتی اش از اسفاده نکردن از وسایل کاهش جمعیت و ارتباط های کلان با لیلی های بی مجنون!!!! چه باید کرد؟ ....

****

نمی دونم چرا یاد این ماجرا افتادم. شاید به خاطر اینکه "فرزند" و " تداوم احمقانه نسل" هم نمی تواند مانع از فروپاشی یک عشق شود...

" روزگار عجیب غریبی است ، نازنین!"

نظرات 7 + ارسال نظر
مهدی شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:56 ق.ظ http://www.30o.ir

سلام،
سال نو را به شما تبریک می گم... بلاگ خیلی، خیلی جالبی دارید.
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://www.30o.ir
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارنده‌ای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار می‌دهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده می‌کنید، ممنون.
موفق باشی...

فراز(سروش هدایت راد) یکشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 09:29 ب.ظ http://www.hedayatrad.blogfa.com

سلام دوست جون
من هم همیشه با این که عاشق بچه هام اما از این که دعئتشون میمنیم تا یه روز بزرگ بشن اجساس خوبی ندارم ولی الان که دارم دایی میشم خیلی خوشحالم و کلی نقشه دارم

بنگری دوشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 09:48 ق.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام دوست عزیز..
خواندنش زیبا بود .و در حیرتم این مرد ..چرا اینچنین فکر کرده بود ...

شما را به نوشتن یک پست دعوت کردم .
http://www.bangeree.blogsky.com/1388/01/23/post-298/

فراز(سروش هدایت راد) سه‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 09:45 ب.ظ http://www.hedayatrad.blogfa.com

به روزم اگه خواستی بیا (هر دو تاتون)دست حسنم بگیرین بیارین:-)

بندرلنگه دات کام چهارشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 05:04 ب.ظ http://www.bandarelengeh.com

سلام و خسته نباشید به شما ، امیدوارم که هر روزتون بهتر از دیروز باشه
با عنایت به چشم انداز ، ‌اهداف و راهبردهای تدوین شده برای پایگاه اطلاع رسانی استان هرمزگان و شهرستان های بندرلنگه ، بندرخمیر ، پارسیان و کیش ،‌ اعتقاد بر این است که تحقق برنامه ها بدون مشارکت همه فعالان جامعه میسر نخواهد بود.از این رو دست شما را برای همکاری در جهت ایجاد یکی از غنی ترین پایگاه های اطلاع رسانی کشور در هر زمینه به گرمی می فشاریم.از کلیه مدرسان ، شرکتها ، موسسات آموزشی و مدیران پایگاههای اینترنتی و یا گردانندگان وبلاگهای شخصی که به هر نحوی در امور آموزشی و در موضوعات و سطوح گوناگون دست اندرکار هستند دعوت می نماید تا در کنار فعالیتهای اختصاصی خود با این سایتها نیز همراهی نمایند.
شما میتوانید در هر زمینه ای با ما و گروه ما همکاری کنید
برای کسب اطلاعات بیشتر با شماره های زیر تماس بگیرید و یا به وسیله ی این بخش با ما مکاتبه کنید
07622243947
09179623578
09362398115
شمارا به دیدن وب سایتهای شهرستان بندرلنگه دعوت می کنیم



آدمین چهارشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 05:39 ب.ظ http://cinemayepishro.blogsky.com/

سلام
خوشحال میشم سری به من هم بزنی

یلدا دوشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:51 ب.ظ http://www.malas.blogfa.com

salam doste man .malebe jalebi bood.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد