دختر بهار

دختر ِ چل گیس ِ بهار
سرخی ِ خوش رنگِ انار
دردونه ی ماه و نسیم
عطر ِ همیشه موندگار

پیرهنِ آسمون به تن
فرشته ی زیبای من 

 

هزار ساله که توی این خونه چیزی ننوشتم ..... اما الان عکسهای یک فرشته ی کوچولو  که بعد از 9 ماه انتظار اومده منو اورد به همین خونه ی قدیمی ، سوفیای کوچولو ، دخترک روشی اینا چند ساعتیه که پا به این  دنیای شلوغ گذاشته ...  باز هم  من توی این لحظه های مهم کنارتون نیستم ... اما امروز  لحظه ای حتی از اونجا دور نبودم  .. .  حتی بوی خوشتو من حس کردم  ... مثل همون روزی که از شرکت  با گریه و سراسیمه اومدیم  بیمارستان کسری برای دیدن فرشته یی که به خونه ی ما پا گذاشته بود .  

عزیز خاله ... نمیدونم  که من تو رو کی در آغوش می کشم و برات شعر میخونم اما از این سر دنیا دلم برات میتپه  .. از  صمیم قلبم ارزو می کنم که  روزهای تقویم زندگیت با شادی پر باشه  .... بخند و شاد باش  فرشته ی  خاطرات خوش من .