یک جشن دیگه!

چقدر خوبه که اردی‌بهشت، بهاری‌ترین ماه سال، برای ما هم پر از شادی و لبخنده ... امسال هم این شادی چند برابر شد با پیوند روشنک وحسن .. اما هنوز یک جشن خوب دیگه در راهه .. فردا... روز تولد روشنک ... ما هر سال توی این روز جمع می‌شدیم خونه‌ی روشنک و کلی خوش می‌گذروندیم، امسال حتما همه توی خونه‌ی مشترک و تازه جمع می‌شن و این روز رو جشن می گیرن اما بعد از ۶ سال این‌بار من نیستم که از یک هفته قبل در تهیه و تدارک روز تولد روشنک باشم، ولی از همین راه دور توی رویاهام تولدش رو جشن می‌گیرم.

روشنک خوبم، خواهر یک دنیا خاطره و شادی، تولدت مبارک، می‌دونی که همیشه آرزوی من برات آرامش و لبخند و سلامتیه.

امسال روز تولدت مصادف شده با شروع تازه‌ی یک زندگی، این هم‌راهی رو به فال نیک بگیر.

نمی‌دونم که من دوباره کی می‌تونم دوباره در  آغوشت بگیرم، شاید خیلی زودتر از اون‌که بتونم فکرشُ کنم و یا شاید روزگاری دور... نمی‌دونم! اما از همین‌جا برات همه‌ی لحظات خوب دنیا رو آرزو می‌کنم، از همین‌جا میلادت رو جشن می‌گیرم و شادم. مطمئنم که برادر خوب من امسال برات خاطره‌انگیزترین روز تولد رو می‌سازه، پس خوش بگذرون حسابی .......

............

پ.ن: لطفا از ترانه‌ی تولد تعجب نکن! وقتی که شنیدمش واقعا دوست داشتم که برای روز تولدت روی وبلاگ بذارمش!! برام پر از بوی خوش خاطره بود انگار!! خاطره‌ی شادی روز تولد یک پسرک مو فرفری که واسه بادبادک‌های چسبیده به سقف بیچارمون می‌کرد! و پدرش که از خود پسرک بیشتر برای کیک و کادو‌ها ذوق‌زده بود ........

مبارک، مبارک، تولدت مبارک