رفیقانه

با اجازه از میثم عزیز برای استفاده از این ترانه!
میثم یوسفی نیازی به معرفی من ندارد، به اندازه کافی بین بچه های ترانه سرا و روزنامه نگار شناخته شده هست .یک ترانه سرا و روزنامه نگار موفق و یا به قول حسن ،یک همیشه رفیق!

کارهایش رو همیشه دوست داشتم ، حس زیبای توی کارهای میثم بعضی وقتها غیر قابل انکاره و شاید به خاطره دایره واژه گانی غنی اش باشد که تعداد زیادی از کارهایش تا به حال اجرا نشده اند.
فکر می کنم سال گذشته بود که این کار را توی وبلاگش خواندم و همان موقع یه جایی کپی اش کردم که همیشه داشته باشم اش و امروز حس کردم حس و حال این ترانه با حس و حالی که دارم خیلی هماهنگه و تقدیم اش می کنم به تو ارغوانی ترین که بهترین رفیقی! 

نمی‌شه زمین خورد و گریه نکرد        
به دادم برس بهترین نارفیق
هنوزم به دستای تو قانعم               
هنوز عاشقم، با یه زخم ِ عمیق

تو این روزهای ِ سیاه و کسل          
تنم خیسه از حس بارون شدن
تورو جون هرکی که به‌ش مومنی    
فقط امشب و حرف رفتن نزن 

تو این روزهای ِ تمدن گریز       
یه لیوان واسه‌م چای احمد بریز 

می‌دونم! همیشه بدهکارتم               
می‌دونی؟ نمی‌شه فراموش کرد
می‌خوام زخم‌هات دائمی باشه، چون 
نباید همیشه فراموش کرد

نمی‌شه که این وحشت و دوره کرد  
نباشی، نمونی، نخندی... بری
یه عمری جنون و تحمل کنم          
به دیوونگی‌م دل نبندی... بری 

تو این روزهای تمدن گریز         
یه لیوان واسه‌م چای احمد بریز
 

تو سیگارو خاموش کن تا بگم
چطور می‌شه که چشمه گرداب شه
کدوم قسمت رود و باید خرید
که مرداد بی‌گریه مرداب شه

شبایی که می‌ترسم از فکرهام
همیشه هوا خیس و بارونیه
یه زن با جنونش به من یاد داد
ولنجک کمی قبل ِ ویرونیه 

تو این روزهای ِ تمدن گریز       
یه لیوان واسه‌م چای احمد بریز    
(میثم یوسفی )